728 x 90

لیلةالقدر و برخورداری از قرآن - جلال گنجه‌ای

شبهای قدر
شبهای قدر
بی‌نظیر در اصالت
قرآن در میان کتاب‌های آسمانی از بابت اصالت متن، یک سند منحصربه‌فرد است. عبارتهای قرآن همانهایی هستند که به‌ حضرت محمد (ص) به‌عنوان «متن قرآن» ابلاغ شده است، نه آن‌که انشا و عبارت‌پردازی آن حضرت و یا صحابه‌ باشد. پیام‌های دیگری هم از خداوند به حضرت محمد (ص) ابلاغ می‌شد که جدا از قرآن، به پیروان ابلاغ شده و این نوع پیام‌ها در اصطلاح مسلمانان «حدیث قدسی» خوانده می‌شوند.

این «متن» برای ابلاغ به پیروان و مسلمانان و متناسب با نیازها و رویدادها، به‌تدریج به‌ پیامبر (ص) آموخته می‌شد تا به مسلمانان ابلاغ فرماید. متن هر قسمتی به‌مجرد ابلاغ، توسط مسئولان مشخص شده، مکتوب و توسط دیگران به‌طور کامل یا محدود، از بر می‌شد تا در حد توانایی به‌ یکدیگر بیاموزند و در نمازهای روزانه خوانده و تکرار کنند. هر دو کار کتابت و حفظ کردن، تحت نظر حضرت محمد (ص) انجام می‌شد. هرگاه در متن و خواندن آیه‌یی شک و اختلاف ایجاد می‌شد، به‌ خود آن حضرت مراجعه و رفع اختلاف می‌کردند.(2)

به این ترتیب، تمامی سوره‌های قرآن با ترتیب آیاتشان و نام‌های مشخص هر کدام، توسط حضرت محمد(ص) و نظارت ایشان تنظیم شد. تنها کار انجام نشده، ترتیب سوره‌ها در تدوین کل قرآن بود. امری که وقتی بعد از وفات پیامبر (ص) برخی کاتبان به ابتکار خود، نوشته‌ی سوره‌ها را گردآوری کردند، چندگانگی پدید ‌آمد. اما به‌زودی طی دو سالی که هنوز ابوبکر ـ اولین خلیفه‌ی راشدین ـ زنده بود، تدوین کنونی، یعنی شروع از سوره‌ی «حمد» و پایان با سوره‌ی «الناس»، به اجماع صحابه تعیین‌تکلیف شد و از آن پس هرگز اختلافی در این مورد بروز نکرد.
کارهای تکمیلی بعدی، مانند تغییر رسم‌الخط، نقطه‌گذاری حروف، اعراب‌گذاری و حذف استنساخ‌های نامعتبر، همیشه به اجماع و حضور انبوه حافظان قرآن پا گرفت. لذا مسلمانان با همه‌ی اختلاف‌های مذهبی، از بابت متن قرآن هیچ مشکلی ندارند.(3)


مفهوم توجه استثنایی به قرآن
شایان اهمیت است که چنان توجه و همتی که نثار قرآن شد، هرگز برای حفظ و جمع‌آوری حدیث، کلمات و فرامین حضرت محمد (ص) و یا مهمترین رویدادها در تاریخ اسلام، صورت نمی‌گرفت و آنچه می‌شد، حتی قابل قیاس با مورد قرآن نبوده است.
یادآوری می‌شود حدیث‌های تفسیری، سایر احادیث رسول (ص)، وقایع تاریخی و یا تاریخچه‌ی آیه‌ها ـ معروف به «شأن نزول» ـ و این‌که چه زمان و متناسب با کدام رویداد نازل و ابلاغ شده است، آن‌چنان مورد توجه نبوده است. شخص حضرت محمد (ص) نیز بر ثبت این موارد فرمان و تأکیدی نداشته است که جزئیات مربوطه، شبیه قرآن و به‌صورت متون قطعی، دقیق، ثبت و مکتوب شود.
توجه استثنایی پیامبر (ص) به متن و کتابت قرآن و حفاظت آن، بسیار مهم و به‌تنهایی حاوی پیام‌های گویا برای علاقمندان به‌ «اسلام‌شناسی» است. از جمله توجه به‌این پرسش که: آیا در نظر پیامبر اسلام (ص) نقش و اهمیت حدیث (کلام و عملکرد روزمره‌ی آن حضرت) در قیاس با قرآن از چه جایگاهی برخوردار بوده است؟ به‌خصوص اگر از یاد نبریم آن حضرت به «سنت» خویش به‌عنوان یک مرجع برای مسلمانان ـ هر چند مرجع کوچک و «ثقل اصغر» ـ مکرراً تصریح فرمود.
این نوشته با همه‌ی کاستی‌های ناگزیر، کوشش دارد به مهمترین اصول بهره‌وری از قرآن بپردازد.

قرائت و نصت
نخستین و دیرپاترین دستور بهره‌وری از قرآن، استمرار در خواندن این کتاب است. خواندن، به‌میزانی که برای هر کسی میسر باشد. مطابق متن قرآن، «شخص حضرت محمد (ص) و شماری از پیروانش» هر روز به‌میزان زیاد، «نزدیک به‌ دوسوم از شب‌های خویش» را صرف خواندن قرآن می‌کردند. همگی موظف بودند به‌جز خواندن هر چه بیشتر، «هرگاه قرآن توسط کسی خوانده می‌شد» ـ به‌خصوص در اثنای نمازها ـ به آن «گوش فرا داده» و با «تمرکز» (از جان و دل) «گوش سپرده و استماع کنند».(4) این نوع شنیدن را «نصت» یا «انصات» می‌نامند.


تدبّر و تفقّه در قرآن
در روش حضرت محمد (ص) هرگز به قرائت و استماع و انصات مسلمانان اکتفا نمی‌شد؛ چرا که مطابق متن قرآن، اتکا به قرآن بسی جدی‌تر از رواج متن کلمات و آیات آن از طریق گوش، صدا، استماع و حواس ظاهری است. قرآن، ماندگاری بر خط ایمان و تقوا را مشروط به ادراک و معرفت ژرفی می‌داند که «تدبّر» خوانده می‌شود. معنی آن فهم پشت و ریشه و پیامدهای آموزش‌هاست. بی‌ثباتی اشخاص متزلزل را نداشتن «تدبر» می‌داند که ریشه در «قفل‌خوردگی» قلبشان دارد.

فهم «قفل‌خوردگی» قلب و خرد، برای برخورداران تجربه‌ی مبارزاتی دشوار نیست. عناصر بی‌ثبات و متزلزل، هرگز به‌خاطر بن‌بست و مشکلات واقعی نیست که از دور خارج می‌شوند. اگر مشکل واقعی در میان بود، باید همگان گیر می‌کردند و کل حرکت عقیدتی و مبارزاتی متوقف می‌شد. اما قلب‌های رها و خردهای باز، نگاه و دقت را در جست‌وجوی راه‌حل از سطح به‌عمق و از رویه‌بینی به‌ «تدبر» ارتقا می‌دهند تا دریابند کجای موضوع را واژگونه دیدند. به‌قول قرآن، به‌ «تصویرسازی یا دیکته‌ی شیطان فاسدکننده» گرفتار آمدند.(5) خواهیم خواند که منظور، خزیدن به درون پیله‌ی «خرد» و «خیال» فردی نیست.

اهمیت و حساسیت «تدبّر» و به‌طور کلی «ژرف‌اندیشی» در دیانت و مبارزه‌ی عقیدتی چنان بالا است که قرآن مجید نسبت به «عمل‌زدگی» هشدار می‌دهد. هشدار که «مبادا مؤمنان تمامی افراد، توان و انرژی خود را به میدان اجرائیات جهاد گسیل دارند» ؛ الزامی‌ست چنان برنامه‌ و سامانه‌یی فراهم آورند تا گروهی به‌ «تفقّه» و آموختن ژرف آنچه باید از دین بیاموزند، برخاسته و بتوانند «راهنمایی و هشدار به‌خودیهای دیگر را هنگام بازگشت به‌نزدشان عهده‌دار شوند».(6)


قرآن مدون و قرآن سخنگو
موضوع مهم و حساس رهیدن از «قفل‌خوردگی» به‌صراحت در متن قرآن آمده و کلیدهای «تدبّر»، آموزش داده شده است. آموزش با تأکید بر این نکته‌ی دقیق که: منظور از مراجعه به قرآن و تمامیت این کتاب، رجوع به‌کلمات صامتی نیست که میان دو لایه‌ی جلدهای کتاب گردآوری و تدوین شده است، بلکه بهره‌وری تا تعیین‌تکلیف نهایی، با آیات ناطق و کتاب زنده است. متن قرآن و همین کلمات صامت، تأکید دارند که: در رجوع به قرآن، هرگز نبایستی از دو اصل کلیدی کوتاهی کرد:
کلید یکم: قرآن «تمامیت یکپارچه و متحد» است. آری، «اگر کتابی فرآورده‌ی خردورزانی مادون پروردگار بود، ناهماهنگی و اختلاف بسیاری در مطالبش می‌یافتید». اما حاشا که قرآن چنین نیست. کسانی که در برخورد با مسائل جاری یا حوادث، «جار و جنجال می‌کنند» که گویا جواب راهنمایی در قرآن نمی‌یابند، مشکلشان رها کردن همین یگانگی و تمامیت است. تمامیتی که به‌جای خویش، باید به مفهوم آن در متن و فرهنگ قرآن توجه و دلبستگی داشت. به‌آن خواهیم پرداخت.(7)
در یک کلام موضوع این است که فهم قرآن و رجوع به این ایدئولوژی راهنمای تقوا را نباید با فعالیتی صرفاً علمی و نظری اشتباه کرد و در توان اهل مدرسه جستجو نمود. باید توجه داشت که این هشدار، بسیار منطقی و واقعی است. زیرا موضوع رجوع به قرآن، از نوع «اندیشه و چاره‌جویی مبارزاتی» است و نه نوعی «تحقیق علمی» یا «مدیریت یک نهاد اجتماعی و اقتصادی».
هر کسی که تجربه‌ی مبارزاتی دارد، می‌داند ورود به مبارزه و استقبال از خطرهای آن، یک ضرورت منطقی و در عین‌حال سرشار از لذتهای مبارزاتی است. اما آیا یک دانشمند و خردمند بیگانه از مبارزه و محروم از دردمندی مبارزان و مجاهدان، هرگز چنین ضرورتی را درک خواهد کرد؟ چه رسد که از جهاد و مبارزه، به‌ لذت و سعادت راه بگشاید! برای همین، همواره ناصحان بسیاری وجود داشته و دارند که به‌واقع از روی حسن نیت، مبارزان را به غیرمنطقی و خطرناک بودن کارشان زینهار می‌دهند.

حال برای توضیحی اندر بحث تمامیت و یکپارچگی قرآن، «تقوا» را مثال می‌زنیم. تقوا که در قرآن، هدف روزه‌داری در ماه رمضان معرفی شده است. می‌دانیم «تقوا» در تعریف قرآن، یک مبارزه‌ی دسته‌جمعی برای تغییر انسان و مناسبات انسانی است.(8)
پس روزه‌داری از نظر قرآن چیست؟ آیا به‌ همین است که فرد روزه‌دار برای مدتی از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کند؟ این‌جاست که اصل «تمامیت و یکپارچگی قرآن» وارد شده و روشن می‌کند که: اگر روزه برای تقوا است، روزه‌داری فراتر از امساک فردی به سبک مرتاضان و صومعه‌نشینان است. و بی‌دلیل نیست که علی (ع) فرموده است: «خوشا به خوردن و خفتن هوشیاران».(9)
حال، کافی‌ست تا با همین اسلوب به‌کلیه‌ی ارزشها و شعائر دیانت نگاه کنیم. از آداب طهارت و نظافت تا اجتناب از بی‌عفتی و تا فریض‌ی کسب دانش و... .
آری، تا آنجا که به فهم معتبر قرآن و دیانت ربط دارد، خود قرآن با صراحت آموخته و هشدار داده است. این در توان مدرسه‌نشینان مسکین نیست. دعاوی فقه و اجتهاد پرتی که اینان دارند، کمترین کمکی نمی‌کند، جز آن‌که وبال گردنشان باشد. مگر آن‌که «دردمندی» دیانت و حضرت محمد (ص) از سرگرفته و بنیان دانش و معرفتی متفاوت را آجر به آجر بر این پایه بنا نهند. همان که قرآن پیشاپیش اتمام‌حجت کرده بود: «و ما به‌طور مؤکد کسانی را به‌ راههای خویش هدایت خواهیم کرد که در راه ما به جهاد و مجاهدت برخاسته باشند».(10) پس معنی رجوع به تمامیت قرآن و پاسخ گرفتن از این کلام خداوند، فرو رفتن در پیله‌ی خردورزی فردی نیست. باید متناسب با نظام دیانت و تقوا، پاسخ را در نظام تقوا و سخنگویان این نظام یافت. در ادامه، باز هم توضیح بیشتر این موضوع در قرآن را مرور خواهیم کرد.

کلید دوم: درک کردن و شناختن پایه‌های تعیین‌کننده در پیام‌های قرآن. یعنی باید «محکمات» کتاب از موارد فرعی و مشتبه‌کننده یا «متشابهات» تمیز داده شوند. قرآن، در تشریح یکپارچگی کتاب، به‌صراحت آموخته و هشدار می‌دهد که: پیام‌های این کتاب به دو پایه و شاخه‌هایشان سامان یافته است. بخشی پیام‌های «مادر» و اصلی‌اند که «ام الکتاب» خوانده می‌شوند. نقش این «محکمات»، حکمروا و تعیین‌کننده نسبت به پیام‌های دیگر است. پیام‌هایی که فرعی‌اند و خود، شاخه‌های برآمده از همین اصول و زاده‌ی همین محکمات «مادر» هستند.(11)

این یک ترتیب استثنایی در قرآن نیست. هیچ کلام منسجمی را نمی‌توان از این قانون مستثنی دانست. نمی‌توان حتی در بررسی یک شعر ارزشمند و یا یک قصه‌ی ادبی، یک جمله را بدون ارتباط با مبانی و پایه‌های مورد نظر دستاویز کرد؛ مگر برای بهانه‌سازی ناسالم و منافع نامشروع و بیگانه از شرف و اخلاق. از این‌رو اشاره‌ی قرآن به موضوع «محکمات» و «متشابهات»، در شمار مقررات شرعی ویژه نیست؛ هشدار و ارشاد منطق کلامی جدی است؛ چه رسد به‌ مباحث دین و دینداری که باید با جدیت و حساسیت خاص خودش مورد توجه قرار بگیرد.
برای مثال، باز هم به موضوع «تقوا» برمی‌گردیم. «تقوا» به‌مثابه «ارزش ارزشها» تعریف شده است که هیچ تفاوتی را میان خلق‌ها، قبیله‌ها، افراد و... معیار ارزش و برتری و مزیت نمی‌شناسد. با کمترین دقت قابل فهم است که این آموزش و ارزش (تقوا) پایه‌یی در ردیف محکمات قرآن دارد و از اصول تعیین‌کننده است. پس، این محکمات و آموزش پایه ـ که تمامی تبعیض‌ها را بی‌ارزش اعلام کرده است ـ به ما می‌گوید کلیه‌ی دستاویزها که از قرآن در توجیه «شریعت زن‌ستیز» ساز کرده‌اند، بی‌پایه و بهانه‌تراشی و آویختن به متشابهات است؛ چرا که محکمات قرآن و یکپارچگی آن را انکار کرده است. این، نفی قرآن می‌باشد و آنچه نمایانده می‌شود، استدلال به کتاب مجید خداوند نیست. زیرا در نهایت آیا زنان و مردان بر اساس «تقوا» ارزشگذاری می‌شوند و یا «تقوا» به مردانه و زنانه تقسیم و سنجیده می‌شود؟


کتاب ناطق انسان
یک حقیقت مهم در هر دو مورد این آموزش، از دو سوره‌ی «نساء» و «آل عمران» مطرح و تصریح شده است. این درس، اساس این رهنمود است که اتکا و رجوع به تمامیت کتاب و محکمات قرآن را در نهایت به یک داور انسانی و ناطق سپرده است. به این معنی که خواه اصل تمامیت قرآن (سوره‌ی نساء) و خواه رابطه‌ی اصلی و فرعی میان محکمات و متشابهات قرآن (سوره‌ی آل عمران)، بایستی به‌دست «انسان» داوری و تعیین‌تکلیف شود. به‌دست کسی که به‌مثابه آیه و قرآن ناطق است.

«آیا در قرآن تدبر نمی‌کنند؟ حال آن‌که اگر از کسی غیرخداوند بود، هر آینه ناهماهنگی بسیاری در آن می‌یافتند... و به‌هنگامی که با موضوعی مواجه شوند ـ خواه در شرایط صلح و امنیت و یا ناامنی جنگ ـ جار و جنجال می‌کنند. حال آن‌که اگر موضوع را به رسول و به متولیان امور ارجاع دهند، هرآینه اینان قادر به‌ کشف پاسخ‌ها هستند و چاره را خواهند دانست. و چنان‌چه فضل و مهربانی خداوند شامل شمایان نبود، هرآینه جز اندکی، همگی پیروان شیطان می‌بودید» (متن در پانوشت شماره7).

در این آیات سور‌ه نساء، نکوهش متوجه کسانی‌ست که در قرآن تدبر نمی‌کنند تا یکپارچگی کتاب خدا را درک نمایند. با فقدان چنین ادراکی، آنان در برخورد با امور مختلف، راه گم کرده و جار و جنجال می‌کنند. از طرفی اما مطابق این آیات، راه‌حل اینان، رفع کمبود علم و دانش فردی نیست تا به سودای کسب دانش و فهم یکپارچگی قرآن، به‌کلاس و معلم ارجاع شوند. خیر، راه خدا و تقوا راه دسته‌جمعی است که همه‌ی کمبودهای راه، از جمله کمبود دانش را باید در چارچوب سامان و سازمان خاص و جمعی مربوط به آن حل کرد. برای همین، به‌جای هر معلم و روش معرفتی و آموزشی، این‌جا باید به رسول یا دیگر مسئولان و متولیان راه و چارچوب تقوا رجوع نمود تا عهده‌دار استنباط و کشف پاسخ مشکلات شوند.

به این ترتیب، قرآن به‌ آنچه دین‌فروشان، «علم»، «عالم»، «استنباط» و... می‌خوانند، همراه نیست. «علم» معتبر را در رجوع به «دست‌اندرکاران» (اولیاء) می‌داند که همانند رسول (ص)، پایه‌ی کشف و استنباط را بر یگانگی و تمامیت قرآن بگذارند.
در سور‌ه‌ی آل عمران نیز پاسخ همین است: «کسانی که دل‌های بیمار دارند، به‌جای ارجاع به محکمات (در چارچوب یکپارچگی قرآن)، آیات تک و متفرقه را که به خواسته‌ی خودشان مشتبه است دستاویز می‌کنند. ترفندی به‌ هدف تأویل و این‌که نتایج دلخواه‌ خود را به‌دست آورند. حال آن‌که تأویل درست و معتبر را تنها خداوند می‌داند و کسانی که در این دانش ریشه دارند. (اینان) کلامشان این است که خداوندا ایمان آوردیم و تمامی آیات از جانب پروردگار ماست»...(12)

در این آیه هم مشاهده می‌کنیم که هر چند ریشه‌ی اشکال، تفکیک نکردن محکمات از متشابهات است، اما باز هم راه‌حل در علم و مدرسه‌ی رسمی نیست؛ بلکه ارجاع به‌ خداوند، راسخان و ریشه‌داران در این مسلک است که همه‌ی آیات را یک‌جا معتبر و راهنمای عمل می‌شناسند.(13) بیانی دیگر است از آیه‌ی «کسانی را به‌راه‌های خویش هدایت کنیم که در راه ما مجاهدت دارند».(14)


احیای لیلةالقدر
به ما آموخته‌اند که برترین عمل «لیلةالقدر»، احیا و زنده نگاهداشتن آن به «آموزش دین» است. در بالا دانستیم که این آموزش از «اهل علم» و «اصحاب مدرسه» حاصل نمی‌آید. اما رسول‌الله (ص) فرمود: «انا مدینةالعلم و علی بابها». (من شهر علمم و علی هم در و گشاینده‌ی آن است...). اینک، این ما و این تبار عقیدتی آن «مدینه» و آن «درگاه». همان راسخان‌عقیده، مبارزه و تقوا.


پانوشت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 - برای یادآوری سور‌ی قدر و موضوع ارزش هزار ماه و برای برقراری پیوند لازم در بخش‌های بحث، توصیه می‌شود به‌نوشته‌ی «پیام قرآن و گوهر مخاطبان» رجوع کنید. نشریهٴ مجاهد، شماره‌ی769، مورخ19مهر84.

2 - طبیعی است که شمار کاتبان و حافظان محدود و ثابت نمانده و متناسب با افزایش شمار مسلمانان، هم شمار کاتبان و هم شمار حافظان کل یا بخشی از قرآن، افزایش زیادی یافت. افراد حافظ که به دیگران آموزش می‌دادند، «مقری»، آموزگار قرائت، خوانده می‌شدند.

3 - به‌جز برخی اختلاف تلفظ (قرائت)، مانند تفاوت میان «مالک یوم الدّین» با «ملک یوم الدّین» که از زمان حضرت محمد (ص) به هر دو صورت تجویز شده و بر پیام آیه تأثیری نداشته است. در این بحث، نظر به ناگزیری اختصار، از عهده‌ی گزارش جامعی برنمی‌آییم که بتواند مساعی عظیم و دقتهای احترام‌برانگیز نثار شده در عصری را تصویر کند که سواد خواندن و خط نوشتن از هنرهای نادر بود؛ چه رسد که نام‌های کوشندگان بزرگ در این زمینه‌ها یاد شود که یکی از مهم‌ترین آنها شخص حضرت علی (ع) بوده است.

4 - متن: «وإذا قریء القرآن فاستمعوا له وأنصتوا لعلّکم ترحمون». سوره‌ی اعراف (7)، آیه‌ی204

5 - متن: «أفلا یتدبّرون القرآن أم علی قلوبٍ أقفالها إنّ الّذین ارتدّوا علی أدبارهم مّن بعد ما تبیّن لهم الهدی الشّیطان سوّل لهم وأملی لهم»... سوره‌ی محمد (ص) (47)، آیه‌های24و25

6 - متن: «وما کان المؤمنون لینفروا کآفّةً فلولا نفر من کلّ فرقةٍ مّنهم طآئفة لّیتفقّهوا فی‌الدّین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون» سوره‌ی توبه (9)، آیه‌ی122

7 - متن: «أفلا یتدبّرون القرآن ولو کان من عند غیراللّه لوجدوا فیه اختلافًا کثیرً وإذا جاءهم أمر مّن الأمن أو الخوف أذاعوا به ولو ردّوه إلی الرّسول وإلی أولی الأمر منهم لعلمه الّذین یستنبطونه منهم ولولا فضل اللّه علیکم ورحمته لاتّبعتم الشّیطان إلاّ قلیلاً ». سوره‌ی نساء (4)، آیه‌های 82 و83

8 - رجوع کنید به‌ «پیام قرآن و گوهر مخاطبان» و «رمضان دوشادوش برای».... نشریه‌ی مجاهد، شماره‌های 769و768. مورخ19 و12مهر84

9 - متن: نهج‌البلاغه. حکمت145: «و قال (علیه‌السلام) : کم من صائمٍ لیس له من صیامه إلّا الجوع و الظّمأ و کم من قائمٍ لیس له من قیامه إلّا السّهر و العناء حبّذا نوم الأکیاس و إفطارهم». (چه بسیار روزه‌داران که از روزه بیش از گرسنگی و تشنگی بهره ندارند و چه بسیار شب‌زنده‌داران که از احیای خویش بیش از رنج بیدارخوابی بهره ندارند. خوشا خفتن هوشیاران و چاشت خوردن اینان).

10 - متن: «والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا وإنّ اللّه لمع المحسنین». سوره‌ی عنکبوت (29)، آیه‌ی69

11 - متن: «هو الّذی أنزل علیک الکتاب منه آیات مّحکمات هنّ أمّ الکتاب وأخر متشابهات فأمّا الّذین فی قلوبهم زیغ فیتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنهٴ وابتغاء تأویله و ما یعلم تأویله إلاّ اللّه والرّاسخون فی‌العلم یقولون آمنّا به کلّ مّن عند ربّنا و ما یذّکّر إلاّ أولوا الألباب». سوره‌ی آل عمران (3)، آیه7.

12-همان 11
13 - توجه می‌دهد که کلمه‌ی «راسخان» به‌ معنی مردمان استوار، توصیف فعالان مبارز است و تناسبی با متفکران نظریه‌پرداز ندارد.

14-همان 10.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/4f491aa0-f7c9-43b8-af77-3d6c0672fc89"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات