728 x 90

اسلام پویا، رو در روی درک ایستا و متحجر از اسلام _ گفتگو با محمدرضا منانی (قسمت سوم)

محمدرضا منانی
محمدرضا منانی
سؤال: در صحبتهایی که تا کنون داشتیم کوشیدیم دو درک به کلی متضاد از اسلام را توضیح دهیم. در یکی اسلام شامل یک سری احکام کاملاً ثابت و لایتغیر و دگم است و در دیگری اسلام و کتاب آن قرآن، پدیده‌یی زنده و پویاست که با مقتضیات و شرایط متحول اقتصادی و اجتماعی هر عصر می‌تواند انطباق فعال پیدا می‌کند. و دیدیم که انطباق فعال یک ویژگی عمده همهٴ پدیده‌ها و موجودات زنده و متکاملند. اما این ویژگی پویا و دینامیک قرآن و اسلام، تنها با وجود انسانی مسلح به بینش پویا و دینامیک و البته با تقوا یعنی در پهنهٴ مبارزه فعال اجتماعی است که به ظهور می‌رسد. و به عبارت حضرت علی، قرآن به خودی خود صامت و ساکت است، انسانی این چنین باید که آن را به نطق آورد و گویا کند و به بیان در آورد. اکنون در ادامه گفتگو آقای منانی می‌خواهم اجازه بدید باز هم برگردیم به قرآن و ویژگیهای قرآن، و این سؤال رو مطرح کنیم که قرآن چگونه کتابی است؟ و اگر به گفته علی (ع) او را به نطق آوریم و گویا کنیم، به ما چه خواهد گفت؟

محمدرضا منانی: شما به گفته حضرت علی اشاره کردید، خوبه جواب رو هم از خود او بگیریم و ببینیم علی (ع) که خودش را قرآن ناطق نامید و سراسر حیاتش و عملکردش و تمام سخنانش گویای این واقعیته، او قرآن را چگـونه توصیف می‌کند. امام در خطبهٴ اول نهج‌البلاغه پس از اشاره‌یی به جریان آفرینش جهان، تکوین کائنات، پیدایش انسان و روند و بعثت انبیا، به ذکر بعثت و رسالت پیامبر اسلام پرداخته و توضیح می‌دهد که وقتی پیامبر رحلت کرد، طبق سنت انبیای گذشته که بعد از خودشان برای این‌که مردم در ابهام و سرگردانی باقی نمانند، خطوط آینده را روشن می‌کردند و نشانه‌های آشکاری در میان امت خود به جای می‌گذاشتند، پیامبر هم کتاب پروردگارتان را در میان شما به جا گذاشت و بعد به توصیف ویژگیهای قرآن می‌پردازد.
به نظر من اگر از تمام خطبه ها و سخنرانیها و نامه‌ها و کلمات حضرت علی که بخشی از آن در نهج‌البلاغه گردآوری شده، چیزی بر جا نمی‌ماند، جز همین چند سطر، کافی بود که ما را به شأن و جایگاه علی که به راستی صراط مستقیم و نبأ عظیم بود، رهنمون شود. بینشی که از زمین تا آسمان با تصویری که مرتجعین از قرآن ارائه می‌دهند، تفاوت و تعارض دارد.

حضرت علی در نهج‌البلاغه قرآن را چنین توصیف می‌کند:
کتاب ربکم: مبینا حلاله و حرامه، و فرائضه و فضائله، و ناسخه و منسوخه، و رخصه و عزائمه، و خاصه و عامه، و عبره و امثاله، و مرسله و محدوده، و محکمه و متشابهه، مفسرا جمله، و مبینا غوامضه، بین مأخوذ میثاق علمه، و موسع علی العباد فی جهله، و بین مثبت فی الکتاب فرضه، و معلوم فی السنه نسخه، و واجب فی السنه اخذه، و مرخص فی الکتاب ترکه، و بین واجب بوقته، و زائل فی مستقبله، و مباین بین محارمه: من کبیر اوعد علیه نیرانه، او صغیر ارصد له غفرانه، و بین مقبول فی ادناه، و موسع فی اقصاه.

کتاب پروردگارتان: در آن بیان شده است حلال و حرام، واجب و دارای فضیلت (حداقل ضروری و مستحب)، نسخ کننده و نسخ شده (کهنه و نو)، رخصتها و عزیمتها (آغازها و پایانها یعنی به زبان امروز چپ و راستها)، خاص و عام، عبرتها و مثلها، آنچه به اختیار است و آنچه که مردم در آن مقید و محدودند و محکم و متشابه. مجملها (موضوعات خلاصه و فشرده) را در کتابش تفسیر و باز نموده و پیچیدگیها و غوامض آن را روشن کرده است. مانند آنچه دانستن آنها را ضروری شمرده (در اصول) و آنچه که ندانستن آن را بر مردمان منعی نیست (و می‌توانند تبعیت کنند) و چیزی که در کتاب واجب و ضروری می‌نماید، اما در سنت، نسخ و رفع آن معلوم شده است و آنچه در سنت واجب می‌نماید، اما در کتاب، ترک آن مجاز است. و آنچه در زمان خود واجب اما در آینده زائل و منتفی می‌شود. بین محرمات و امور غیرمجاز نیز تفاوت قائل شده است، هم‌چنان که بین گناه بزرگی که شایان آتش است، با خطای کوچکی که مشمول آمرزش می‌شود، تفاوت قائل شده و آن را مشخص کرده است. و آنچه که در ابعاد کوچک پذیرفته و قابل‌قبول است و در ابعاد بزرگ و بسیار آن هم شایسته و پسندیده است، اما تحمیلی در آن نیست…
ملاحظه می‌فرمائید که حضرت علی در این کلام، تصویر بسیار روشن و دقیقی از کلیت قرآن به دست داده که با تصویری که ارتجاع از قرآن و اسلام در اذهان نشانده، زمین تا آسمان متفاوت است. این توصیفات ضمن آن که جزء جزء آن بایستی مورد توجه و دقت قرار بگیرد، اما در مجموع ویژگی پویایی و دینامیسم قرآن را به خوبی نشان می‌دهد و نشان می‌دهد که چرا می‌گوییم قرآن کتابی دارای قدرت انطباق و انعطاف برای پاسخگویی به نیازهای تمام مراحل حیات جامعه انسانی است.

سؤال: فکر می‌کنم اگر این سخنان جز از حضرت علی نقل شده بود، مرتجعین در تکفیر و زدن مارک کفر مطلق به آن درنگ نمی‌کردند. این طور نیست؟

محمدرضا منانی: بله. دقیقاً همین طور است. بی‌جهت نیست که نهج‌البلاغه تا پیش از مطرح شدن توسط مجاهدین، یک کتاب مهجور و از یاد رفته بود، البته همین الآن هم در حوزه‌ها جایی ندارد و در محافل درونی‌تر خودشون آن را تخطئه هم می‌کنند. همین چند خطی که گفته شد، برای درک علت این ضدیت کافی است.

سؤال: البته در ادعای محب علی بودن که چیزی کم ندارند؟

محمدرضا منانی: بله هر چه بخواهید در تجلیل بی‌محتوا از حضرت علی و نهج‌البلاغه صحبت می‌کنند، اما در محتوا هیچ! مثلاً اصلاً نزدیک همین قسمت از خطبهٴ اول نهج‌البلاغه نمی‌شوند و نمی‌توانند هم بشوند، چون تمام کاسه و کوزهٴ دکان دینفروشی را که باز کرده‌اند و ظالمانه‌ترین تحمیلهای ضدانسانی و ارتجاعی را به نام قرآن و اسلام بر مردم بار می‌کنند، به هم می‌ریزد.

سؤال: اجازه بدین روی جملاتی که حضرت علی دربارهٴ قرآن گفته بود، متمرکز شویم. این جملات خیلی با آنچه که ما تا الآن راجع به قرآن شنیده بودیم، تفاوت داره، همینها رو اگر ممکنه بیشتر باز کنید.

محمدرضا منانی: علی (ع) به‌عنوان اصیل ترین شاگرد پیامبر و قرآن، به‌عنوان قرآن ناطق، به‌عنوان ذیصلاح‌ترین شارح اسلام و قرآن، کسی که تمام وجودش با مکتب و قرآن سرشته و روح حقیقی اسلام را بیش از هر کس دریافته، دربارهٴ قرآن چه می‌گوید؟ مثلاً از عام و خاص در آیات قرآن صحبت می‌کند. یعنی ممکن است آیه‌یی معطوف به یک مورد خاص بوده و نباید از آن برداشت عام و قانون مطلق کرد. از این صحبت می‌کند که موضوعی در قرآن واجب بوده، اما در سنت پیامبر نسخ شده و کنار گذاشته شده است. یا موضوعاتی که در زمان خود واجب و معتبر بوده، اما در آینده زائل و منتفی می‌شود.
اهل فن می‌توانند مصداقهای هر کدام از این توصیفها را مشخص و روشن کنند. اما آنچه از مجموع و کلیت این سخنان به‌وضوح تمام مشخص می‌شود، درک و فهم پویا و دینامیک از اسلام است که این مطلقاً هیچ نسبتی و قرابتی با جریان ارتجاعی که قرآن را تابو می‌کند، اوراق و نوشته قرآن را تقدیس می‌کند، اما وارد محتوای آن نمی‌شود و یا احکام غیرقابل تغییر را از آن بیرون می‌کشد، ندارد.

سؤال: خب در این سخنان حضرت علی به ویژگیهای متعددی از قرآن اشاره کرده بود، آیا در میان آنها می‌شه روی یکی که جنبهٴ محوری دارد تأکید کرد؟

محمدرض منانی: بله، به نظر می‌رسد که تقسیم بندی آیات به محکم و متشابه، نسبت به بقیه، جنبهٴ پایه‌یی و محوری دارد و به نظر من تقسیم بندی اصلی در آیات قرآن، تقسیم آیات به محکمات و متشابهات است و اگر کسی این تقسیم بندی را خوب فهم کند و با مصداقهای آن آشنا باشد، دیگر در فهم سایر تقسیم بندیها مشکلی نخواهد داشت.

سوال: حالا سؤال این است که کدام آیات، آیات محکم هستند و کدام آیات متشابه محسوب می‌شوند؟

محمدرضا منانی: محکمات در واقع پایه‌ها و همان روح و مضمون مکتب و قرآن هستند و آیات متشابه از روی آنها فهم و تفسیر و تبیین می‌شوند، به بیان دیگر، محکمات مثل کلید هستند و متشابهات به‌مثابه کدهایی هستند که از روی محکمات فهم و خوانده می‌شوند. متشابهات آیاتی هستند که فهم آنها تنها با رجوع به روح کلی و اصول و پایه‌ها امکانپذیر است.

سؤال: روح و مضمون اصلی اسلام و قرآن چیست؟

محمدرضا منانی:
اگر به خود قرآن مراجعه کنیم، به‌روشنی آن را می‌بینیم:
خود قرآن می‌گوید: ”محکمات هنّ ام الکتاب“ محکمات اساس کتاب و ایدئولوژی هستند. یعنی همان جوهر و روح ایدئولوژی، آن چیزی که پیامبران به‌خاطر آن آمده‌اند، قرآن به‌خاطر آن نازل شده. اجازه بدهید باز به خود قرآن مراجعه کنیم. در سورهٴ اعراف آیهٴ 157 آمده است: «… یضع عنهم إصرهم والأغلال الّتی کانت علیهم…»
کسانی که از پیامبر امی (یعنی مردمی) پیروی می‌کنند پیامبری که نشان او در تورات و انجیل هم آمده است. آنها را به نیکیها فرا می‌خواند و از زشتیها نهی می‌کند، پاکیزه‌ها را برایشان روا شمرده و پلیدیها را برایشان ناروا و حرام شناخته است و آمده است که غل و زنجیرها را از دست و پا و گردنشان بردارد… (تا آخر آیه).

در سورهٴ نحل آیهٴ 36 هم می‌گوید: «ولقد بعثنا فی کلّ أمّةٍ رّسولاً أن اعبدوا اللّه واجتنبوا الطّاغوت»
از میان هر امتی پیامبری را برانگیختیم تا (به مردم بگوید) خدا را بپرستید و از حکام جبار دوری گزینید.

از این آیات خیلی زیادند. حرف و پیام آنها و همچنین مضمون تمام قصه‌ها و مثالهای تاریخی که از پیامبران گذشته در قرآن آمده، این است که پیامبران برای آگاه کردن مردم و نجات آنها از جهل و از بندگی ستمگران و دینفروشان آمده‌اند.

در آیهٴ 2 سورهٴ جمعه هم می‌گوید: «هو الّذی بعث فی الأمّیّین رسولاً مّنهم یتلو علیهم آیاته ویزکّیهم ویعلّمهم الکتاب والحکمه»

او خدایی است که از میان مردم پیامبری برایشان برانگیخت تا آیات او را بر مردم بخواند و آنها را پاکیزه کند و کتاب و حکمت بیاموزدشان.

بنابراین به‌طور خلاصه مضمون اصلی اسلام و قرآن، یگانگی، آزادی، پاکیزگی، رحمت، مهربانی، دانایی و حکمت و ضداستبداد و جهل و جور است.

سؤال: آخر اشکال این است که خمینی و بازماندگانش که این جنایتها و آدمکشیها را می‌کنند، می‌گویند اصلاً کار درست همین است. جملهٴ معروف خمینی را هم حتماً شنیده اید که ”کشتن رحمت است“. اگر بخواهیم نمونه ذکر کنیم، به قول معروف مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. آخوندهای حاکم، ایادی و سردمداران رژیم و امام جمعه‌های جنایتکار هر روز از این حرفها می‌زنند و ادعا می‌کنند که اینها عین اسلام است. بالاخره واقعیت چیست؟

محمدرضا منانی: خب در دنیا این تنها دجالان عمامه به‌سر حاکم بر ایران هستند که با این اندازه از وقاحت و دریدگی، بدیهی‌ترین حقایق را انکار می‌کنند و سیاه را سفید و سفید را سیاه جلوه می‌دهند. بنابراین، اینها هر حرفی را ممکن است بزنند و هر ادعایی را ممکن است بکنند، کما این مگر همین الآن خامنه‌ای مدعی نیست که نمایشی که برگزار کرده، آزادترین انتخابات در دنیاست و اصلاً در این 35سال کسی نمی‌تواند یک انتخابات در رژیم پیدا کند که آزاد نبوده باشد؟! مگر احمدی‌نژاد نمی‌گوید که آمادهٴ به دست گرفتن ادارهٴ کل جهان هستیم؟!
اما به قول قرآن، «هل تستوی الظّلمات والنّور»، آیا ظلمات و نور با هم برابرند و فرقی با هم ندارند؟ مگر این چیزهای بدیهی نیاز به استدلال دارد. ناآگاهترین فرد انسان حتی یک بچهٴ دو ساله هم فرق مهربانی و خشونت و تفاوت عدالت و ستم را می‌فهمد و نسبت به این دو، دو واکنش متفاوت نشان می‌دهد. خلاصه این‌که این سفسطه‌ها چیزی را در عالم واقع تغییر نمی‌دهد. و اگر جوهر اسلام عدالت و رحمت است، تعارض عملکرد رژیم آخوندی با اسلام و با سیرهٴ پیامبر و ائمه، اظهر من الشمس است.

ادامه دارد.
										
											<iframe style="border:none" width="100%" scrolling="no" src="https://www.mojahedin.org/if/c7019c89-302f-4c9a-9c5d-bbd6d8e0e475"></iframe>
										
									

گزیده ها

تازه‌ترین اخبار و مقالات